محل تبلیغات شما

کاتانا کیبا رو دم در گذاشته بود تا به محض اومدن کاکاشی خبرشون کنه. بقیه هم مشغول تزئین خونه بودن.

بعد از حدود نیم ساعت

کیبا (داد میزنه): کاکاشی سنسه داره میااااااااااااد!

کاتانا: زود باشید چراغا رو خاموش کنید و هرجا میتونین قایم بشین.

ساکورا چراغا رو خاموش میکنه و میره پشت مبل کنار ساسوکه قایم میشه. ناروتو هم پشت در قایم میشه. لی هم میره تو کابینت! کلا همه در اولین جای در دسترس قایم میشن.

کاکاشی در رو باز میکنه و میاد تو.

کاکاشی: چراغا چرا خاموشه؟ چرا اینجا به طور عجیبی ساکته؟ چرا حس میکنم تنها نیستم؟

کاتانا (تو ذهنش): میشه فقط چراغا رو روشن کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کاکاشی چراغا رو روشن میکنه و.

همه: کاکاشی تولدت مبارک!

کاکاشی (با تعجب): بچه ها! شما یادتون بود؟؟؟

کاتانا: مگه میشه تولد قهرمان شارینگان رو یادمون بره؟

ساسوکه: هوووووی!

اوبیتو: پس من اینجا بوقم؟

کاکاشی (با مقدار زیادی تعجب): ساسوکه؟. اوبیتو؟.

اوبیتو: زیاد خودتو خوشحال نکن. فقط امروز رو واسه تولدت اینجاییم.

کاکاشی لبخند میزنه. (ولی چون ماسک داره معلوم نیست. اما خب بقیه بالاخره یجوری میفهمن لبخند زد. اصن به من چه؟ شما فقط بدونید که لبخند زد!)

کاکاشی: بچه ها! شما.

بعد از خوردن کیک تولد و کلی عکس و تبریک و کادو و غیره و غیره بالاخره کاکاشی میخواد اخرین کادو که کادوی کاتانا هست رو باز کنه.

ادامه در قسمت بعدی :) هرچیم بگید خودتونید! :))

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش پنجم)

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش چهارم)

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش سوم)

کاکاشی ,رو ,چراغا ,میشه ,لبخند ,تو ,چراغا رو ,میکنه و ,رو خاموش ,قایم میشه ,رو باز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها